زمان تقریبی مطالعه: 24 دقیقه
 

شیخ‌الطائفه ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری قمی





ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری قمی، ملقب به شیخ‌الطائفه، از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری بود.


۱ - استاد محدثان



در طول تاریخ حیات بشر، ستارگان علم و معرفت از افق هستی طلوع کرده‌اند و با نور خود انسان‌ها را به طریق هدایت رهنمون شده‌اند.
ستارگانی که دانش را از منبع الهی فرا گرفتند و برای حفظ و بشر آن تلاش فراوان از خود نشان دادند. پاداش این تلاش و جهاد جاودانگی دین و ماندگاری یاد و اثر آن‌هاست. دانشمندان قم بیشترین نقش را در میان این گروه بزرگ ایفا کرده‌اند، زیرا قم به عنوان محل پرورش استعدادها و مهد انتشار حدیث بارها مورد ستایش ائمه (علیهم‌السّلام) قرار گرفته است،
[۱] صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، اقتباس از مقدمه کتاب.
و بین آنان اشعریان نمونه راویان نور بوده‌اند.
اشعریان که پس از سرکوبی قیام ابن اشعث و سخت‌گیری حجاج بر علیه شیعیان کوفه به قم کوچیدند، در ترویج مذهب تشیع کوشش فراوان کردند به طوری که شمار محدثان اشعری که با امامان معصوم (علیهم السلام) دیدار کرده، از آن بزرگواران حدیث شنیده‌اند، به بیش از یکصد تن می‌رسد
[۲] دائرة المعارف تشیع، ج۲، ص۱۹۸.
(زندگی برخی از این ستارگان پرفروغ در همین مجموعه «ستارگان حرم» آمده است.)

۲ - معرفی اجمالی



ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری قمی، ملقب به شیخ‌الطائفه، از محدثان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری بود.
[۴] الاعلام، ج۳، ص۸۳.
وی مدتی در بغداد سکونت داشت
[۵] بغدادی، اسماعیل، هدیة العارفین، ج۵، ص۳۸۴.
اما احتمالا اقامت دائمی‌اش در قم بود. (از سلاله سعد بن عبدالله در قرن اخیر بزرگانی مانند ملا محمدباقر اشعری، عبدالله اشعری و ملا محمدطاهر اشعری، از اساتید امام خمینی و مدفون در زرند ساوه)
سعد اشعری دوران امامت امام حسن عسکری (علیه السلام) و دوران غیبت صغری و حضرت صاحب الزمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) را درک کرد. پدرش نیز از راویان و محدثان شیعه بود، اما رجال‌شناسان از او با عنوان «محدث قلیل‌الحدیث» یاد کرده‌اند.
[۶] جزایری، عبدالنبی بن سعدالدین، حاوی الاقوال، ج۱، ص۴۰۹.


۳ - فعالیت‌های علمی



اشعری به تحصیل دانش و جمع‌آوری حدیث اشتیاق زیادی داشته و همت بلندش برای کسب معارف او را بر آن داشت تا ضمن سفر به شهرهای مختلف از علوم دانشمندان بهره گیرد.

۴ - اساتید



سعد از محضر بزرگان حدیث بهره‌مند گشته. او استادان متعدد داشته است که عبارتند از:
۱ - ابوعلی حسن بن عرفه عبدی بغدادی (متوفی ۲۵۷ ه' ق) ادیب و محدث و صاحب آثاری در حدیث و... از جمله کتاب الجزء است وی در سال ۲۵۷ در سامرا در گذشت.
۲ - ابوجعفر محمد بن عبدالملک دقیقی واسطی (متوفی ۲۶۶ ه' ق) او ساکن بغداد بود و تا زمان مرگش به کسب حدیث پرداخت.
[۸] خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۳۴۶.

۳ - ابوحاتم محمد بن ادریس رازی (متوفی ۲۷۷)
محمد در شهر ری به دنیا آمد. او به عراق و شام و مصر و شهرهای روم سفر کرد و در فهم حدیث و شناخت سند تبحر یافت. آنگاه به جمع‌آوری روایات و بررسی رجال آن پرداخت. آثاری نیز از وی در زمینه‌های تفسیر و فقه بر جای مانده است.

۴.۱ - استادان شیعی اشعری


۱ - ابومقاتل سیل دیلمی (نقیب ری)
او راوی از امام‌ هادی (علیه‌السّلام) و مؤلف کتاب «الاحتجاج فی الامامه» مشتمل بر حدیث و بحث‌های کلامی است.
۲ - ابومقاتل ضریر
از شاعران بزرگ عصر خود بود، او قصیده مشهور ری درباره حسن بن زید که در طبرستان قیام کرد (۲۵۰ - ۲۷۰) و به حکومت رسید سرود.
۳ - احمد بن محمد بن خالد برقی (متوفی ۲۷۴ یا ۲۸۰ ه' ق).
راوی بزرگ و معروف شیعی و از اصحاب امام جواد و امام‌ هادی (علیه‌السّلام) بود و در قم سکونت داشت. احمد نزدیک به یکصد کتاب قهی، تاریخی، انساب و رجال و غیره تالیف کرد.
۴ - علی بن مهزیار.
۵ - ابراهیم بن مهزیار.
۶ - ابوایوب مکی.
شمار محدثانی که سعد اشعری از آنها روایت نقل کرده، به بیش از ۳۴ نفر می‌رسد.
[۱۳] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۷۴.


۵ - شاگردان



تربیت شاگردان بزرگ از فعالیت‌های دیگر سعد بود. او عمر خود را در راه به دست آوردن حدیث و سخنان و علوم امامان معصوم (علیه‌السّلام) سپری کرد و برای حفظ و نشر آن به تشکیل محافل علمی و حوزه‌های فرهنگی روی آورد. در این مجامع علمی به گفت و شنود حدیث و تبادل‌ اندیشه‌ها پرداخت، عاشقان فقه جعفری و علوم علوی را تربیت کرد، کثرت شاگردان و تالیفات فراوان او از وجود چنین حوزهایی خبر می‌دهد. از میان شاگردان اشعری می‌توان به این افراد اشاره کرد:
۱ - ابوالحسن علی بن حسین بن بابویه قمی(متوفی ۳۲۹ ه' ق).
پدر شیخ صدوق بود. فرزنداش، جعفر بن محمد بن قولویه و احمد بن داوود قمی از جمله شاگردان او بودند و از وی حدیث نقل کرده‌اند. ابوالحسن نزدیک به صد کتاب تالیف کرد.
۲ - محمد بن یعقوب کلینی (متوفی، شعبان ۳۲۹ ه' ق).
اهل ری و از بزرگان فقهای شیعه بود و کتاب‌های «الکافی» (۹ جلد) «تعبیر الرؤیا و الرجال» از آثار اوست. کلینی بعد از وفات در «باب الکوفه» به خاک سپرده شد. قبر او در بغداد زیارتگاه شیعیان است.
۳ - جعفر بن محمد بن قولویه قمی.
استاد شیخ مفید و راوی موثق و در فقه حدیث از بزرگان شیعه بود. درباره او گفته‌اند: «هر ه مردم به فقاهت و علم توصیف شوند، او برتر از همه آنهاست». «کامل الزیارات از جمله آثار اوست.
۴ - احمد بن محمد بن یحیی عطار.
احمد از پدرش محمد بن یحیی، عبدالله بن جعفر حمیری و سعد بن عبدالله روایت نقل کرده است. او استاد شیخ صدوق بود و دانشمندانی چون تلعکبری و غضائری از او حدیث نقل کرده‌اند.
۵ - ابویعلی حمزه بن قاسم علوی عباسی.
راوی، از محمد بن اسماعیل برمکی و جعفر بن محمد فزاری و صاحب کتاب‌های حدیثی است. کتاب «المنتخبات» اثر استادش، سعد بن عبدالله اشعری را روایت کرده است.

۶ - آثار



مجموعه روایت‌های سعد در کتاب‌های چهارگانه روائی شیعه (التهذیب، الاستبصار، الکافی و من لا یحضره الفقیه) به ۱۱۴۲ مورد می‌رسد،
[۱۹] خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۷۹.
افزون بر آن روایت‌هایی از او در «بحارالانوار» «وسائل الشیعه» «کمال الدین» و... ثبت شده است.
وی بیش از ۳۶ عنوان کتاب در موضوعات مختلف (فقه، کلام، تفسیر، رجال و...) نوشته که تعداد‌ اندکی از این آثار در لابلای کتاب‌های روایی و حدیثی موجود است. از جمله «بصائر الدرجات» گویا سعد این کتاب را به پیروی از کتاب بصائر الدرجات تالیف محمد بن حسن صفار قمی معاصر خود تالیف کرد و موضوع آن هم فضائل و مناقب ائمه اطهار (علیه‌السّلام) است. اصل کتاب در دسترس نیست و آنچه که اکنون موجود است، مختصری از آن است که توسط شیخ حسن بن سلیمان حلی، شاگرد شهید اول انتخاب شده است. ذکر این نکته ضروری است که «بصائر الدرجات» مذکور غیر از آن کتابی است که مرحوم علامه مجلسی در «بحار» از آن نقل می‌کند زیرا منظور از آن کتاب که علامه با رمز (یر) نشان می‌دهد، بصائر الدرجات تالیف محمد بن حسن صفار قمی است.
[۲۰] ماهنامه کوثر، ش ۷، ص۷۶، ص۳۶.
تنها کتابی که تا کنون به صورت مستقل به چاپ رسیده، «المقالات و الفرق» است که به گفته محقق به تازگی نسخه‌ای از آن به دست آمده و پس از اصلاح، اضافات و توضیحات به زیور چاپ آراسته شده است. وی در این کتاب به بیان فرقه‌ای مختلف شیعی (از زمان حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا زمان تالیف) پرداخته، ادله و دیدگاه‌های آنان را طرح و گاه نقد کرده است.
[۲۱] اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، مقدمه.

فهرست تعدادی از کتاب‌های سعد به این صورت است.
الرحمه، بصائر الدرجات، الضیاء، فرق الشیعه (المقالات و الفرق)، کتاب الرد علی الغلاه، ناسخ القرآن و منسوخه و محکم و متشابهه، فضل الدعاء و الذکر، مناقب، رواة الحدیث، فضل قم و الکوفه، الامامه، فضل النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و مناقب الشیعه.

۷ - مناظره‌های علمی



سعد برای نشر فرهنگ تشیع و نقد مکتب‌های غیر شیعی، به برگزاری مجالس بحث و مناظره روی آورد. خود به تشکیل چنین محافلی اشاره می‌کند و می‌نویسد: «اشتیاق فراوانی به جمع‌آوری کتاب‌هایی مشتمل بر مباحث دقیق داشتیم. علاقه‌ام به این جهت بود که دانش‌های مفید را بیاموزیم و مسائل پیچیده را در نشست‌های علمی با مخالفان مطرح سازیم. اعتقاد کامل به مذهب امامیه داشتم. به راحتی و سلامتی و امنیت خود نمی‌اندیشیدم و بیشتر به نقد دیدگاه‌های آنان در مبانی ولایت و خلافت پرداخته، از ستم‌های پیشوایانشان سخن می‌گفتم.»
البته کتاب‌های سعد که درباره فرقه‌های مختلف شیعه، مناقب شیعه، الامامه و... نوشته شده، خود گویای این انست که او اهل بحث، استدلال و مناظره بود.

۸ - منزلت روایی



سعد نزد دانشمندان، محدثی معتبر به شمار می‌آید، شیخ طوسی می‌نویسد: «او محدثی جلیل‌القدر، مورد اعتماد بود، راوی اخبار و نویسنده چندین کتاب است.»
شیخ در کتاب رجال نیز از سعد به نیکی یاد می‌کند: «سعد اشعری از اصحاب امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) و معاصر آن حضرت بود، اما به روایتش از امام (علیه‌السّلام) دسترسی ندارم.»
و به همین دلیل نام سعد را در ردیف کسانی که از امامان معصوم (علیه‌السّلام) روایت نقل نکرده‌اند، آورده است.
نجاشی درباره‌اش می‌نویسد: «ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعری، فقیه و محدثی جلیل‌القدر و موثق، از بزرگان خاندان اشعری و از استادان آن بود.»
آنگاه نجاشی به فهرست کتاب‌های او پرداخته، می‌نویسد: «سعد حدود ۳۶ تالیف از خود بر جای گذاشت.» (شهید ثانی در حاشیه بر رجال ابن داوود معتقد است بین علمای شیعه درباره ثقه بودن، بزرگی و دانش او اتفاق نظر وجود دارد.)
بسیاری از رجال‌شناسان همچون کشی،
[۲۹] کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۵۲۸.
ابن شهر آشوب،
[۳۰] ابن‌ شهر آشوب مازندرانی‌، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۵۴.
علامه مجلسی، علامه حلی و... نیز از سعد به نیکی یاد کرده‌اند.

۹ - گرایش روایی



در روایات که سعد نقل کرده است موضوع، تاریخ و فرق برجستگی خاص دارد، البته وی در زمینه فقه تلاش بیشتری صرف کرده است و باید اذعان کرد که در عموم دانش‌ها (فقه، تاریخ، تفسیر، کلام، رجال و...) مهارت داشته.
برخی از روایات فقهی او را که در کتب فقهی شیعه ثبت شده است، می‌خوانیم: در فضیلت نماز امام صادق (علیه‌السّلام) به نقل از رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «ما من صلاة یحضر وقتها الا نادی ملک بین یدی الله، ایها الناس قوموا نیرانکم التی اوقد تموها علی ظورکم فاطفؤها بصلاتکم» هرگاه زمان برپایی نماز فرا رسد، فرشته ندا می‌دهد این مردم بپا خیزید و با برپایی نماز، آتش‌هایی را که به وسیله گناهانتان بر افروخته‌اید خاموش سازید.»

۹.۱ - وجوب جهاد


امام صادق (علیه‌السّلام) از قول رسول خدا فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و گفت: ‌ای محمد هر کس از امت تو در راه خدا بجنگد و در این راه بلایی به او برسد، یا دچار سردردی شود، خداوند برای او ثواب شهادت می‌نویسد (پاداش شهید به او می‌دهد).»

۹.۲ - انواع قتل


امام باقر (علیه‌السّلام) فرمود: «قتل دو گونه است: قتلی که کفاره گناهان است و قتلی که موجب بالا رفتن مرتبه می‌شود. جنگ نیز دو گونه است، نبرد با کفار برای آنکه به اسلام روی آورند و جنگ با گروهی که به مسلمانان تجاوز کنند.

۱۰ - تاثیر روایات اشعری در مبانی و احکام



عمده احادیث موجود در کتاب‌های حدیث در زمینه احکام عملی دین (اعمال واجب و حرام، مستحب و مکروه) است. البته در فقه شیعه و پذیرش روایات و عمل به مفاد آنها مبتنی بر رعایت قواعد و اصولی است که فقیه و مجتهد بر آنها آگاهی کامل دارد و بر این اساس فقیهان روایاتی را که از لحاظ سند و مضمون با عقاید و مبانی فقهی شیعه مغایرت ندارد، می‌پذیرند و بر پایه آن فتوا می‌دهند.
با نگاهی گذرا به روایت‌های اشعری در می‌یابیم که وی در نقل روایاتی که مورد استناد فقیهان شیعی قرار گرفته، سهم بزرگی دارد و روایات فراوان او در کتب اربعه افزون بر ۷۷۰ حدیث است که در کتاب وسائل الشیعه ذکر شده است. بیشتر این روایات از امام معصوم (علیهم‌السّلام) درباره احکام طهارت، صلوه، صوم، حج و... نقل شده است.

۱۱ - حکومت‌های عصر اشعری



احتمالا سعد در عراق با شش تن از حاکمان عباسی معاصر بود. نقطه مشترک خلیفه‌های عباسی با خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، فشار بر جامعه فرهنگی، حبس و تهدید و شکنجه ائمه بود. در این میان یاران و شیفتگان علوم ائمه (علیهم‌السّلام) از هرگونه تماس با معادن علم علوی (علیهم‌السّلام) منع می‌شدند. شاید به همین دلیل نجاشی می‌نویسد: «سعد اشعری از امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) روایتی ندارد»
[۳۶] نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی.
»
از سوی دیگر دوران حیات سعد بن عبدالله اشعری در ایران با دستیابی طاهر سردار ایرانی به حکومت ایالات شرقی جهان اسلام مصادف بود. طاهر که به مامون در مبارزه با برادرش، امین یاری رساند، حکومت ایالات شرقی اسلام را از جانب خلیقه به دست آورد. او سلسله طاهریان را بنیان گذارد و تا سال ۲۶۱ بر این نواحی با استقلال نسبی حکومت کرد.
در این عصر بابک خرمدین در آذربایجان و مازیار و حسن بن زید در طبرستان قیام کردند و صفاریان نیز در سیستان قدرت را به دست گرفته، به تدریج هرات و بلخ را در شمال و کرمان و فارس را در غرب تصرف کردند. آنان در سال ۲۵۱ ه' ق خراسان را از تسلط طاهریان خارج ساختند و با پیروزهایی در گرگان و طبرستان تمام نواحی شرقی و مرکز ایران را در اختیار گرفتند. آنگاه سامانیان در سال ۲۸۷ ه' ق سیستان و خراسان را از صفاریان و گرگان و طبرستان را از علویان گرفتند تا مناطق ری و کرمان پیش رفتند.
[۳۷] کالین مک‌ایودی، اطلس تاریخی جهان، ص۲۷۶.
[۳۸] کالین مک‌ایودی، اطلس تاریخی جهان، ص۲۷۲.
[۳۹] کالین مک‌ایودی، اطلس تاریخی جهان، ص۲۷۰.

بنابراین سعد بن عبدالله با تنش‌های سیاسی و اجتماعی در ایران و عراق مصادف بود. با این حال سعد از رسالت خود (نشر حدیث و تالیف کتاب) دست نکشید.

۱۲ - اشعری شیفته ولایت



با بررسی روایت‌های سعد به روشنی در می‌یابیم که او به خاندان اهل بیت (علیه‌السّلام) عشق می‌ورزید. در روایتی خود از این عشق اینگونه سخن می‌گوید. «در یکی از جدل‌هایی که با گروهی از ناصبی‌ها داشتم، سخنان آنها مرا آشفته کرد. تا جایی که گویی جگرم پاره پاره شد.»
شمار زیادی از روایت‌های اوست که در باب عشق و دلبستگی به ائمه (علیه‌السّلام) شاهد بر این مدعی است. او از امام باقر (علیه‌السّلام) اینگونه روایت می‌کند: «حضرت فرمود: اسلام بر پنج امر استوار است: اقامه نماز، ادای زکات، حج، روزه و ولایت ما اهل بیت، خداوند به جز ولایت در چهار امر دیگر رخصت داده است...»
در حدیثی دیگر از امام کاظم (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که: «فرمودند: خداوند در همه اوقات نماز، این مردم مخالفان عترت را نفرین می‌کند، زیرا آنان حقوق ما را پایمال و ولایتمان را تکذیب کردند.»
تالیف کتاب «فرق الشیعه» یا «المقالات و الفراق» هم که به بحث درباره فرقه‌های مختلف شیعی و جدا کردن آنها از شیعه اثنی عشری می‌پردازد، نشان دیگری از شیفتگی او به ولایت است. در قسمتی از کتاب می‌نویسد: «اولین گروه فرقه شیعه، فرقه علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام) است. یاران آن حضرت در زمان پیامبر نیز به «شیعه» معروف بودند. این گروه که تنها امامت آن حضرت را پذیرفته، از ایشان اطاعت کردند، شخصیت‌های برجسته‌ای مانند مقداد، سلمان، ابوذر و عمار در میانشان بودند. پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شیعه به سه گروه تقسیم شدند، فرقه‌ای از آنان عقیده دارند که علی (علیه‌السّلام) امام و پیشوا است و به فرموده خدا و رسول اطاعت از او واجب است و تبعیت دیگران بر مردم جایز نیست کسی که از فرمان‌های او اطاعت کند به فرمان الهی گردن نهاده و هر که از او سرپیچی کند خدا را عصیان کرده است، زیرا فرستاده خدا او را با همه اسم و نسبش در میان مردم معرفی کرد و زمام مردم را به او سپرد ولایت و دوستی او را واجب گردانید و او را از خود مردم نسبت به ایشان شایسته‌تر دانست علم رجال و حرام معارف، دین، علوم آثار و غیبی و همه آنچه را که مردم بدان نیازمندند در سینه او به ودیعه گذارد
[۴۴] اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ص۱۵ - ۱۷.
»

۱۳ - دیدار با ماه و مشتری



دیدار اشعری با امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) و حضرت حجت (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) از سوی دانشمندان علم رجال و حدیث مورد توجه و بحث قرار گرفته است. نجاشی معتقد است: اصحاب دیدار او با امام عسکری (علیه‌السّلام) را ضعیف دانسته‌اند و دانشمندی همچون شهید ثانی، آیت‌الله خویی و... نیز حدیث دیدار او با امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) را مورد نقد قرار داده و رد کرده‌اند.
در این بین دسته‌ای از دانشمندان همانند، شیخ صدوق، علامه مجلسی، مرحوم مامقانی و شیخ علی نمازی
[۵۰] نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۷.
این روایت را پذیرفته‌اند دلایلی را به این صورت ارائه می‌کند. راوی حدیث موثق و مورد تایید رجال‌شناسان است.
متن حدیث، استدلال‌های محکمی درباره اصل ولایت و ائمه (علیه‌السّلام) مطرح می‌سازد و ناگفته پیداست که این پاسخ‌ها برگرفته از علوم غیبی است.
مسائل دیگری همچون، بازی کودکانه حضرت ولی عصر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) را که به عنوان نقض این حدیث مطرح گردیده، نمی‌توان پذیرفت، زیرا شواهد فروانی نشان می‌دهند، امامان معصوم (علیه‌السّلام) در کودکی و بزرگسالی، رفتاری همانند انسان‌های عادی دارند. به هر حال به این دلیل گروهی از بزرگان به نقل از حدیث پرداخته‌اند، به گوشه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم.
سعد بن عبدالله اشعری می‌گوید: «با گروهی از ناصبی‌های تندرو به بحث نشستم، در جدل سؤالاتشان دشمنی بیشتر از گروه‌های دیگر بود. من پاسخ‌های گوناگون به آنان دادم اما همه را رد کردند. حدود ۴۰ سؤال از مسایل مشکل را نوشتم تا پاسخ آنها را از احمد بن اسحاق قمی داناترین دانشمند قم، جویا شوم. او به طرف سامرا حرکت کرده بود، من نیز به راه افتادم و در بین راه ملاقاتش کردم. گفتم: شوق دیدارتان و پاسخ به سؤال‌هایم مرا تا اینجا کشانیده است. پاسخ داد: برای دیدار با امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) و طرح سؤال‌هایی درباره قرآن، به سامراء می‌روم. تو نیز با من باش تا به دیدار حضرت برویم. وقتی به سامرا رسیدیم، احمد بن اسحاق گفت: دیدار مبارکی است، بزودی بر ساحل دریایی می‌نشینی که عجایب دانش‌های فناناپذیر است. آن دریا امام ماست.
آنگاه به سوی منزل امام عسکری (علیه‌السّلام) حرکت کردیم و پس از کسب اجازه وارد منزل حضرت شدیم. وقتی وارد اطاق شدیم، امام را دیدیم. درخشش چهره‌اش که بسان ماه کامل بود، وجود ما را فرا گرفت. کودکی به درخشندگی و زیبایی ستاره بر روی زانوان مبارکش نشسته بود. امام (علیه‌السّلام) در حال نوشتن بود، سلام کردیم. ایشان جواد داد و اشاره فرمود که بنشینیم. ساعتی بعد از نوشتن فارغ شده احمد بن اسحاق نزدیک شد و کیسه‌ای از زیر لباس بیرون آورده در مقابل امام (علیه‌السّلام) گذارد. امام حسن (علیه‌السّلام) به کودک فرمود: عزیزم مُهر هدایایی را که شیعیان و دوستانت فرستاده‌اند، باز کن.
لب‌های کودک مانند غنچه‌ای شکفت: آیا جایز است دست پاکم به هدایای آلوده و اموالی بزنم که حلال و حرام‌شان به هم آمیخته شده است؟
امام عسکری (علیه‌السّلام) به احمد بن اسحاق فرمود: آنچه در توشه داری، بیرون آور تا حلال و حرام آن را جدا کند...
آنگاه امام رو به من کرد و فرمود: ای سعد! برای چه آمده‌ای؟
- احمد بن اسحاق شوق دیدار شما را به دلم‌ انداخت - پس سؤال‌هایت که می‌خواستی بپرسی، چه شد؟
- آری آن سؤال‌ها نیز هست.
- از نور چشمم بپرس.
از حضرت صاحب الامر (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) پرسیدم: مولای من و‌ای فرزند مولایم، چرا خداوند به پیامبرش موسی فرمود: فاخلع نعلیک انک بالواد مقدس طوی کفش‌هایت را درآورد که اینجا مکانی مقدس است. علمای فریقین گمان می‌کنند که چون کفش‌ها از پوست حیوان مردار بود، خداوند این چنین فرمود. حضرت فرمود؟ هر کس نظری داده، بر موسی (علیه‌السّلام) دروغ بسته و نبوت او را نشناخته است. موسی (علیه‌السّلام) در آن مکان مقدس با پروردگارش مناجات کرد و گفت: خدایا محبتم را نسبت به تو خالص کرده‌ام و قلبم را از غیر تو شسته‌ام و چون موسی (علیه‌السّلام) علاقه بسیاری به اهل و خانواده‌اش داشت، پروردگار فرمود: اخلع نعلیک اگر دوستی تو با من خالص و قلبت از تمایل به غیر من پاکیزه است، محبت خانواده‌ات را از دلت بیرون کن.
از امام (علیه‌السّلام) درباره تفسیر کلمه کهیعص پرسیدم، فرمود: معنی این حروف از خبرهای غیبی است که خداوند بنده‌اش زکریا را بر آن آگاهی داد. سپس آن را بر پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باز گفت. تاویل آن چنین است که روزی زکریا از پروردگارش خواست تا اسم‌های پنجگانه را به او بیاموزد. جبرئیل آنها را به او یاد داد و از آن پس هرگاه نام محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم‌السّلام) را به خاطر می‌آورد، نگرانیش بر طرف می‌شد اما هر زمان که نام حسین (علیه‌السّلام) را به یاد می‌آورد، روحش پریشان و از دیدگانش اشک سرازیر می‌شد. سبب آن را از پروردگار پرسید. جبرئیل به او خبر داد که «کاف» به اسم کربلا اشاره دارد. «هاء» به معنای هلاکت عترت، «یاء» یزید، کسی که به حسین (علیه‌السّلام) ستم می‌کند است. «عین» به معنی عطش و «صاد» به معنی صبر اوست.
زکریا تا سه روز از عبادت‌گاهش بیرون نیامد و گریست.
سعد می‌گوید: پرسش‌های دیگری را نزد حضرت صاحب الزمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) مطرح کردم و ایشان نیز جواب فرمود. ما چند روزی هم در منزل امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) ماندیم اما دیگر آن کودک را ندیدم.

۱۴ - در مکتب اشعری



درباره مجموعه روایت‌های سعد موضوعاتی مختلف یافت می‌شود اما به نظر می‌رسد به مسائل اخلاقی و درس‌هایی همچون ایمان، تقوا، توجه به قیامت و. . عنایت ویژه‌ای داشته است. وی در حدیثی طولانی به نقل از امام علی (علیه‌السّلام) می‌گوید: بهترین وسیله برای نزدیکی به بارگاه خداوندی چند چیز است:
۱ - ایمان به خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)
۲ - اقامه نماز (نشان شریعت و دین)
۳ - ادای زکات (از واجبات الهی)
۴ - روزه ماه مبارک رمضان (حافظ انسان از عذاب آخرت)
۵ - انجام فریضه حج (برطرف کننده فقر و بازدارنده از گناه)
۶ - پذیرش کلمه توحید تنها وسیله کسب قدرت برای تشخیص حق و باطل
۷ - رفت و آمد با خویشاوندان (عامل فزونی مال و تاخیر در مرگ)
۸ - جهاد در راه خدا
۹ - کمک به نیازمندان به صورت پنهانی (محو کننده گناهان و فرو نشاننده غضب الهی)
۱۰ - انجام کارهای خیر (نجات از مردنِ بد، حافظ از پرتگاه) پس صدقه بدهید، زیرا خداوند صدقه دهندگان را یاری می‌کند.
۱۱ - پرهیز از دروغ، زیرا دروغ در مقابل ایمان قرار دارد. راستگو در ساحل نجات و بزرگواری (سوق‌دهنده به سوی پرتگاه رسوایی و هلاکت)
۱۲ - گفتار نیک تا بدان معروف گردید و به این وسیله اهل خیر باشید.
۱۳ - امانتداری در مقابل کسی که به شما اعتماد کرده است.
۱۴ - معاشرت با کسانی که ارتباط با شما را قطع کرده‌اند و چشم‌پوشی بزرگوارانه از خطای کسی که به شما بدی کرده است.
اشعری هم چنین در روایتی از امام باقر (علیه‌السّلام) می‌گوید: «من کان ظاهره ارجح من باطنه خف میزانه» اگر ظاهر کسی آراسته‌تر از باطنش بود، کفه اعمالش در روز قیامت سبک‌تر است.»

۱۵ - وفات و مرقد اشعری



سعد بن عبدالله اشعری پس از سال‌ها کوشش در راه تحصیل، تعلیم معارف دین، نشر احکام شریعت و ارشاد مردم در روز چهارشنبه ۲۷ شوال سال ۳۰۰ (یا سال ۲۹۹ و یا ۳۰۱) ه' ق به دیدار معبود شتافت. برخی معتقدند که سعد اشعری به هنگام وفات در منطقه «رستم» یا «رستمدار» در نزدیکی استان مازندران
[۵۵] دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۷، ص۱۰۵۹۹.
حضور داشت اما مرقدش در قم (قرستان شیخان) نزدیک مرقد زکریا بن آدم اشعری و زکریا بن ادریس اشعری قرار دارد.
[۵۷] حرزالدین، محمد، مراقد المعارف، ج۱، ص۳۲۴.


۱۶ - پانویس


 
۱. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، اقتباس از مقدمه کتاب.
۲. دائرة المعارف تشیع، ج۲، ص۱۹۸.
۳. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ج۱، ص۱۷۷.    
۴. الاعلام، ج۳، ص۸۳.
۵. بغدادی، اسماعیل، هدیة العارفین، ج۵، ص۳۸۴.
۶. جزایری، عبدالنبی بن سعدالدین، حاوی الاقوال، ج۱، ص۴۰۹.
۷. کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، ج۳، ص۲۴۵.    
۸. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۲، ص۳۴۶.
۹. کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، ج۹، ص۳۵.    
۱۰. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۱، ص۱۳۴.    
۱۱. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۱، ص۱۳۴.    
۱۲. خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۴۹.    
۱۳. خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۷۴.
۱۴. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۱، ص۱۸۵.    
۱۵. خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۱۹، ص۵۴.    
۱۶. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۱، ص۷۶.    
۱۷. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۱، ص۵۷.    
۱۸. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه، ج۱، ص۱۲۳.    
۱۹. خوئی، سیدابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۷۹.
۲۰. ماهنامه کوثر، ش ۷، ص۷۶، ص۳۶.
۲۱. اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، مقدمه.
۲۲. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی ج۱ ص۱۷۷.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲ ص۷۸.    
۲۴. شیخ طوسی، محمد بن حسن، فهرست طوسی، ص۱۳۵.    
۲۵. شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، ص۴۳۱.    
۲۶. شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، ص۴۷۵.    
۲۷. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ج۱، ص۱۷۷.    
۲۸. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۲۵.    
۲۹. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۵۲۸.
۳۰. ابن‌ شهر آشوب مازندرانی‌، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۵۴.
۳۱. مجلسی، محمدباقر، الوجیزه، ص۸۶.    
۳۲. علامه حلی، حسن بن یوسف، الخلاصه، ص۱۵۶.    
۳۳. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۲۳۸.    
۳۴. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۱.    
۳۵. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۸.    
۳۶. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی.
۳۷. کالین مک‌ایودی، اطلس تاریخی جهان، ص۲۷۶.
۳۸. کالین مک‌ایودی، اطلس تاریخی جهان، ص۲۷۲.
۳۹. کالین مک‌ایودی، اطلس تاریخی جهان، ص۲۷۰.
۴۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۷۸.    
۴۱. صدوق، محمد بن علی، خصال صدوق، ص۲۷۸.    
۴۲. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۲۳.    
۴۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۲۳.    
۴۴. اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ص۱۵ - ۱۷.
۴۵. نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ج۱، ص۱۷۷.    
۴۶. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۲۵.    
۴۷. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ص۴۵۴.    
۴۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۷۹.    
۴۹. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۳۰، ص۳۶۶.    
۵۰. نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۷.
۵۱. طه/سوره۲۰، آیه۱۲.    
۵۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۷۹.    
۵۳. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، ص۲۴۷.    
۵۴. صدوق، محمد بن علی، امالی صدوق، ص۵۸۰.    
۵۵. دهخدا، علی‌اکبر، لغت‌نامه دهخدا، ج۷، ص۱۰۵۹۹.
۵۶. علامه حلی، حسن بن یوسف، الخلاصه، ص۱۵۶.    
۵۷. حرزالدین، محمد، مراقد المعارف، ج۱، ص۳۲۴.


۱۷ - منبع


پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «اشعری، سعد بن عبدالله»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۴/۲۵.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.